"جای شهدا" عنوان وبلاگی هست که میخوام در اون از شهدا و ایثارگری هاشون براتون بنویسم. هدفم از ایجاد این بلاگ اینه که ادای دینی کرده باشم به امام خمینی(ره) و شهدا با اینکه دیگر در بین ما نیستند، ولی یاد و خاطرشون و حماسه هایی که خلق کردند هیچ وقت از ذهن ها پاک نمیشه.
همچنین لبیکی گفته باشم به رهبر و مقتدای زمان،امام خامنه ای(حفظه الله) و به امام و شهدا بگویم ما تا آخرین نفس پای آرمانهایتان و این انقلاب میمانیم و لحظه ای رهبرمان را تنها نمیگذاریم.
" اینجا جای آدمهایی است که جان و مال و هستیشان را فدای این انقلاب کردند. آنانکه تا آخرین قطره خون از ارزش ها و آرمان های خود دفاع کردند و عاشقانه رفتند تا جاودانه بمانند!
اینجا جای شهداست! "
از شما دوستان هم تقاضا دارم که بنده حقیر رو از نظرات و پیشنهادات خودتون در جهت هرچه بهتر شدن این وبلاگ بی نصیب نکنید.
و کلام آخر
دشمنان بدانند: اگر از سرهایمان کوه ها بسازند، فرزندانمان هرگز در کتاب تاریخ خود نخواهند خواند خامنه ای تنها ماند.
1392/03/05
سامانه پیامک
برای عضویت در سامانه پیامکی « جای شهدا » عدد 1 را به شماره بالا ارسال فرمایید. و یا از طریق فرم زیر اقدام نمایید. (و برای لغو عدد 0 را ارسال نمایید.) با عضویت در سامانه، محتوای ارزشی از کلام شهدا دریافت خواهید کرد.
هزینه ارسال محتوای
ارزشی از این سامانه
رایگان میباشد!
دوستان همچنین میتوانند "نظرات و پیشنهادات" خودشان را از طریق این سامانه ارسال کنند.
همرزمان محمد تعریف میکنند که روز چهلمی که در سوریه بودیم با محمد در صف تلفن ایستاده بودیم. ناگهان، محمد گفته بود: «دیگه خسته شدم.» یکی از همرزمانش ناراحت میشود و میگوید: «محمد چرا این حرف را میزنی؟ ما از زن و فرزند و خانواده گذشتهایم آمدهایم اینجا برای دفاع از دینمان. آنوقت تو می گویی خسته شدهام.» محمد همان موقع با لبخند همیشگی که بر لب داشته بود گفته بود: «از اینجا ماندن خسته نشدهام. از این خسته شدهام که 40 روز است اینجایم و هنوز دینم را به اربابم ادا نکردهام.»
بعد از کلی درس خوندن و تلاش کردن دانشگاه هنر سمنان قبول شد. وقتی وارد دانشگاه شد از تیپ های عجیب و غریب و رفتار زنندهٔ بعضی از دانشجوها خیلی ناراحت شد، اما سعی کرد هویت خودش رو حفظ کنه، روح الله تنها کسی بود ڪه تو دانشگاه به چشم نمیاومد. از بس که تیپ ساده ای داشت و ساکت و سر به زیر بود.
اذان که می گفت اولین و تنها ڪسی که به سمت نمــازخونه حرڪت میکرد روح الله بود. تکرار این کارش باعث شد بعضی از دوستانش ڪہ برای خوندن نمـــاز از بقیه خجـالت می ڪشیدند ، با روح الله همراه بشن...
روح الله با ورودش به دانشگاه نه تنها روحیه ی انقلابـی اش را از یاد نبرد، بلڪه گروهی را هم با خود همراه کرده بود. با تقـــوایی که در رفتارش داشت بزرگ ترین کارهای فرهنگی را در جذب افراد به دین انجام می داد.
سردار رشید اسلام، سرلشكر خلبان، عباس بابایی، در سال 1329 ش
در قزوین به دنیا آمد و در سال 1348 به دانشكده خلبانی نیروی هوایی راه یافت. وی پس
از گذراندن دوره آموزش مقدماتی، برای تكمیل دوره به آمریكا رفت و دوره خود را در
آمریكا با موفقیت سپری كرد. شهید بابایی با دارا بودن تعهد و تخصص، در مرداد 1360
به فرماندهی پایگاه هشتم هوایی اصفهان رسید. این سردار رشید اسلام، قسمت اعظم حضور
خود را در پروازهای عملیاتی گذراند و سه هزار ساعت پرواز كرد. سرلشكر بابایی با
روحیه شهادتطلبی به همراه شجاعت و ایثاری كه در طول سالهای دفاع مقدس به نمایش
گذاشت، صفحات نوین و زرینی بر تاریخ نیروی هوایی افزود و تنها در دو سال آخر عمر،
بیش از شصت ماموریت جنگی را با موفقیت كامل به انجام رساند. این خلبان غیور ارتش
اسلام سرانجام در پانزدهم مرداد 1366 ش برابر با عید قربان، در یك عملیات برون مرزی
به شهادت رسید و در تشییعی با شكوه در گلزار شهدای قزوین به خاك سپرده شد. وی در
هنگام شهادت، معاون عملیاتی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود.